۱۳۹۰ دی ۸, پنجشنبه

ميخواهم يک تکه از آسمان را بخرم، ديگر زمينت بوي زندگي نميدهد خدا

خدايا !؟!
کودکان گل فروش را ميبيني؟!
مردان خانه به دوش...
دخترکان تن فروش...
مادران سياه پوش..
واعظان دين فروش...
محرابهاي فرش پوش...
پسران کليه فروش...
زبانهاي عشق فروش...
انسانهاي آدم فروش...
همه را ميبيني؟
ميخواهم يک تکه از آسمان را بخرم, ديگر زمينت بوي زندگي نمی دهد خود آ .


۱۳۹۰ دی ۳, شنبه

کریسمس مبارک

اس ام اس وارده :
میلاد مبشر عشق ، دوستی و صلح ، مسیح (ع) و فرا رسیدن عید بزرگ کریسمس به شما و سایر مسلمین هیچ ربطی ندارد . شما به فکر ادامه محرم باشید !

۱۳۹۰ دی ۲, جمعه

انسان و این همه رذالت ؟

مطمئن هستم هر کس ِبا وجدانی حتا که از انسانیت بویی کمتر هم برده باشد با دیدن این ویدئو کلیپ از نامیدن چنین آدم نمایانی  بنام انسان ، از انسان بودنشان خجالت خواهند کشید . نه ؟

۱۳۹۰ آذر ۲۱, دوشنبه

بازی شطرنج و وَرَق بازی با هم


وزیر که قول داده بود  راه به فیل و همافیل و مافیل و اسب  باز خواهد کرد ، "بی بی" را پیش کشید ! همه ناغافل "گیر" افتادند .

۱۳۹۰ آذر ۱۹, شنبه

مگر قراره سرمربی خودش بیاد داخل زمین

امیر قلعه نوعی بعد از تساوی صفر - صفر  مقابل تیم ته جدولی مس سرچشمه در تبریز : شرمنده هواداران تراکتور شدیم ...  ظاهرن هواداران تراکتور هم شرمنده شمان . گرچه قلعه نوعی مربی بزرگیست و این اشتباه مدیریت تیم تراکتور سازیست که بازیکنان کار آمدش را فروخت تا یک مربی خوش تاکتیک و تکنیک و خوش فکر بخرد بدون در نظر گرفتن موقعیت تیم اش ... من نمیفهمم ! مگر سرمربی خودش میاد داخل زمین بازی

۱۳۹۰ آذر ۱۷, پنجشنبه

فَه فَه ، میریم خونه مادر بزرگ

پنجشنبه / 17 / آذر/ 90

ماه آید و زن زاید و مهمان آید
یا
سه پلشت آید و زن زاید و مهمان آید
------------------------------
هوا یخ زده اینجا . حسابی سرما خوردیم از اون سرما خوردناییکه چن روز زمین گیرت میکنه . "گلاب به روتان" عفونت سینه ام نَفَسم را بریده ... سرفه پشت سرفه همراه با اخلاطی! که همینجوری و یه هویی بیرون میریزه از سینه ت (دور از جون شما ) . از اون سرفه ها که از نَفَس میندازده تت . از بخت بد لوله آب داخل حیاط ترکیده . به چند لوله کش زنگ زدم برا تعویض لوله که هر کدام با یک شگردی جوابم کردن . مجبور شدیم و با این وضعیت بیماریم پاشیم بریم دنبال بقیه شون که شماره تلفونشون رو نداشتیم ! ... کسی توی این سرما مگه لوله کشی میکنه اونم توی حیاط . منم برا خودم مُنگلی ام ها ! ... حالا موندیم که اگه فلکه شیر آب رو ببندیم همه آب لوله های داخلش یخ میبندن و فردا باید چند تایی لوله را تعویض کنیم و همچنین که تا صبح بی آب میمونیم و اگه اینکارو نکیم پول آب مان ده برابر میشه  .
به نظر خودمان این رسیده که فلکه آب رو ببندیم و اهل و عیال را ببریم خونه مادر همسرمون و بعد از عید برگردیم . خوبه ؟ اینجوری خوشحال میشن و از دیدن دوماد سرخانه جشن  نخواهد گرفت ؟
 از دوستان راه چاره ای اگر میدانند راهنمایی مان کنند ...
...
یا اینکه :
سه‌پلشت آید و زن زاید و مهمان برسد
عمه از قم برسد خاله ز کاشان برسد
خبر مرگ عموقلی برسد از تبریز
نامه‌ی رحلت دائی ز خراسان برسد
صاحب خانه و بقال محل از دو طرف
این یکی رد نشده پشت سرش آن برسد
طشت همسایه گرو رفته و پولش شده خرج
به سراغش زن همسایه شتابان برسد
هر بلائی به زمین می‌رسد از دور سپهر
بهر ماتم زده‌ی بی سر و سامان برسد
اکبر از مدرسه با دیده ی گریان آید
وز پی اش فاطمه با ناله و افغان برسد
این کند گریه که من دامن و ژاکت خواهم
آن کند ناله که کی گیوه و تنبان برسد
کرده تعقیب زهر سوی طلبکار مرا
ترسم آخر که از این غم به لبم جان برسد
گاه از آن محکمه آید پی جلبم مامور
گاه از این ناحیه آژان پی آژان برسد
من در این کشمکش افتاده که ناگه میراب
وسط معرکه چون غول بیابان برسد
پول خواهند زمن من که ندارم یک غاز
هرکه خواهد برسد این برسد آن برسد
من گرفتار دو صد ماتم و "روحانی" گفت
سه پلشت آید و زن زاید و مهمان برسد

۱۳۹۰ آذر ۱۵, سه‌شنبه

عاشورا

غلغله اس . حسین که شهید شد امروز ظهر عاشورا اینجا غلغله  شد . نماز ظهر عاشورا و دسته جات حسینی غوغا کردند . کسی سر  برای خودش باقی نذاشت ... خاک و گلی بودن - کرده بودند ... واویلا ! مابین الحرمین رو برم ...

۱۳۹۰ آذر ۱۴, دوشنبه

تاسوعا

سیل عظیم احسانها سوی خانه مان روان است . از " ساری شیله ی زعفرانی "  (شله زرد  بسیار زعفرانی) ها ؟ درسته ؟ گرفته تا چلو مرغ . حتا قورمه سبزی و قیمه پلو احسانی هم داریم . مانده ایم با این همه احسان محسنین چطور کنار بیاییم ؟

۱۳۹۰ آذر ۱۱, جمعه

گیوتین

فیلم "دو مرد در یک شهر" را که دیدم تازه فهمیدم که برای اجرای عدالت ، "گیوتین" زیباترین مجری عدالت میتواند به حساب بیاید نه چیز دیگه!

۱۳۹۰ آبان ۲۸, شنبه

فوت استاد عباس بارز و جملات دیکته شده خبرگزاریها

 اولش گفته باشم : این عباس بارز ما را با اون عباس بارز فلسطینی مشتبه نگیرین . مثلن عباس رئیس بارز و قس علاهذاش .
عباس بارز که فوت کرد و چون مرد قوی حرفه ای بود . خبرگزاری های  داخله بخاطر اینکه خودی نشان بدهند و خود را طرفدار علم و هنر و ادبیات و... نشان دهند آمدند خبر فوت استاد را با کلمه ای نه بیش و نه کم از یکدیگر کپی پیست کردند و بنام خودشان و خبرگزاری شان وارد سایت شان کردند . مسخره اس به نظرم 
ببینید : خبرگزاری مهر - ایسنا - فارس - پانا - برنا - و و و 
منکه در نوع خودم از این خبرگزاریها و این نوع خبررسانی دیکته شده خوشم نیامد .شما را نمیدانم 
در هر حال
کتاب «ائل داغينا سلام» که در سال 1346 كتاب ديگري از استاد بارز مي باشد كه توسط موسسه مطبوعاتي يزداني چاپ و منتشر شده است و اين كتاب در سال 1333 نوشته شده بود كه روايت است استاد "شهريار" گفته است كه اگر اين كتاب قبل از"حيدر بابايه سلام "من نوشته شده و چاپ شده بود من حيدر بابا را نمي نوشتم.  و كتاب "ياسلي ساوالان"در سال 1379 توسط انتشاراتي دانيال منتشر شده است. از اثرات استاد بارز هنوز هم ثمرات بسياري هست كه به زير چاپ نرفته اند.
از جمله «آي عاشيقلار ياسا گلين»، «چوبان قارداش»، «ساري داش»، «شئيور پوييماسي»، «باياتي لار»، «ساري و سوسن داستاني» و ... قيافه محزون و صحبت هاي شيرين و قلب پاك و لطيف و وجدان آگاه اش هر فهميده اي را مفتون خود مي گرداند.( از سایت انجمن داشجویی آذربایجان) اگر درست یادم باشه
 بخاطر اینکه از این فضای ملال آور برویم بیرون ، شعر یاسلی ساوالان استاد عباس بارز را در زیر میاورم به یادگاربا تصاویری مرتبط

یاسلی ساوالان

هر زامانكي باخيرام باشينا قاروار گؤرورم
اوغلو اؤلموش آنا تك گؤزلرين آغلار گؤرورم
هر طرفدن چكيليب سينه‌وه داغلار گؤرورم
... آي آلان اوستونو غم چيسگيني، هر ياني دومان
آي ياغان باشينا غملر اودو، ياسلي ساوالان
گؤرموشوك يازدا كؤچك­لرده چيچكلر آچيلار
هر طرفدن چيمنين سينه­سينه گول ساچيلار
ماهني­لار قوشماغا باشلار يئنه­ده قوشماچيلار
ياز گليب گئتدي يئنه گولمه­دين اوچ آيدا بير آن
آي ياغان باشينا غملر اودو، ياسلي ساوالان

قرنيلر كئچدي سنين گولمه­دي بير لحظه اوزون
قانلي ياش تؤكدو سارالميش اوزونه ياشلي گؤزون
غصّه­دن دؤندو قارانليق گئجه اولدو گونوزون
نه سوران حاليني اولدو نه وئرن جيسميوه جان
آي ياغان باشينا غملر اودو، ياسلي ساوالان

آند وئررم سني او قانه بلنميش داشيوا
گئجه-گوندوز او گؤزوندن تؤكولن قان یاشيوا
اورگين درديني بيلدير او «سهند» قارداشيوا
سني وارليق- سني تانري- سني بو آه­ و فغان
آي ياغان باشينا غملر اودو، ياسلي ساوالان

سالارام ياديما بير لحظه او كئچميش­لريوي
تؤكولن سنگ جفائيله او دورر ديشلريوي
ايزلرم بير بير او حئيرت يارادان ايشلريوي
هامي­دان من سنين احوالينا آرتيق نيگران
آي ياغان باشينا غملر اودو، ياسلي ساوالان

ساكيت اول، آغلاما قوي بيرجه چكيلسين بو دومان
گون چيخيب ظولمتي بير يوللوقا قووسون بورادان
«نبي» گلسين، بوز آت اولسون يئنه داغلار آتيلان
«هجر»ين بلكه ييغيلسين گؤزو يولدان، آناجان
آي ياغان باشينا غملر اودو، ياسلي ساوالان

سؤندوره بيلمه­دي گؤز ياشين اور­كدن اودووي
چاغيريم قوي كؤمك ائتسين سنه اؤز اؤولاديوي
افتخاريله بوگون ذيكر ائده­رم پاك آديوي
مرد اوغوللار بئجريب خلقه وئرن شؤهرت و شأن
آي ياغان باشينا غملر اودو، ياسلي ساوالان

«بابكين»گئتدي سه بوش قالمادي آمما قوجاغين
دولودورمين ائله اوغلانلاريلا هر بوجاغين
نه قد‌ريئل اسه طوفان قوپا سؤنمز اوجاغين
اي بلالر سپري، خالقا يامان گونده آمان
آي ياغان باشينا غملر اودو، ياسلي ساوالان

چنلي بئلده «ده­لي­لر» قوي يئنه قورسون بوساطي
قوچ كوراوغلو يئنه جولانه گتيرسين قيرآتي
هئچ زامان اصلين ايتيرمز او كي دوزگوندو ذاتي
آند اولا آديوا، آي گؤزلري آغلار- ياشي قان
آي ياغان باشينا غملر اودو، ياسلي ساوالان

سن دؤيوشلرده بير آسلان كيمي دوردون آياغا
اوخ آتيلديقجا بيزه سينه­ني وئردين قاباغا
غم يئمكدن داها جانيم يئتيشبدير دوداغا
نه يامان گونلره گؤر قالدي بو احساسلي بالان
آي ياغان باشينا غملر اودو، ياسلي ساوالان

بابالاردان بيزه قالميش بو مثل هاممي بيلير
سو گلن آرخا دئييبلر يئنه بيرگون سو گلر
فلكين داش اورگين آه اوخو آخيردا دَلر
«بارز» اوغلوندا يئتر سئوديگي ياره او زامان
آي ياغان باشينا غملر اودو، ياسلي ساوالان

عباس اسلامی ( بارز )
و بخوانیم از تشییع جنازه این عزیز

ائل داياقي چكدين مني گتيردين - و ببینیم تصاویری هم از تشییع جنازه شان و عکسای دیگر . این هم به یادگار

مراسم تدفین استاد در روستای آی پیرزن ، زادگاهش
یاد و خاطره اش به خیر


۱۳۹۰ آبان ۲۷, جمعه

تصاویر پروفایلهای به اصطلاح فیس بوکی - یا قایم باشک ( موشک ) بازی و ایضن جذب مشتری

دستش را جلوی صورتش میگیرد و یا هزار بهانه فتوشاپی تصویر خودش را تار و کدر میکند یا تنها گوشه ای از گوشش و یا چشمش را توی پروفایلش میگذارد ویا یَک عینک دودی میزند اندازه فیس اش ... یا بعضیا عنایت میکنند هیچ عکسی از خودشون نمیذارن و یا عکس یک منظره و یا کاریکاتور و یا هنرمندان مورد علاقه شان را وارد میکنن ... کسی میتونه بگه معنی فیس بوک به زبان فارسی و حتا دری اش چی میشه؟
دوستان حواستان باشد - حالا فردا روزی ما عکس ننه محترمان را بذاریم تو همین پروفایل مان یه موقع عاشقش نشین لطفن
قصدمان جذب مشتریس

تعبیر خواب !


دیشب خواب عجیبی دیدم . دیدم با یه نفر دعوام شده الان یادم نیس سر چی ... سیلی محکمی به صورتم زد و من آن یکی گونه ام را برگرداندم از برای دریافت سیلی دیگر ...  او مکثی کرد و ... سپس بوسم کرد ... 

کسی میتونه این خواب رو تعبیر و یا تفسیر کنه ؟

۱۳۹۰ آبان ۲۳, دوشنبه

داستان ام.اس لینک

سلام آرامی
آبجی جان ! بگردمت الهی ! اینکه ام.اس لینک رها شده به حال خودش تقصیر من ِ تنها نیس . یک وبلاگ و یا وبسایت عمومی وقتی زنده است که اعضا و  جوارحش و  کاربرانش سعی کنند "خون مرده گی " در محل کارشان ایجاد نشود . ( درسته ؟ ) . میدانم که در ویکی پدیا "ام.اس لینک " منبعی قابل قبول تر از حتا " سایت انجمن ام.اس ایران " بود و شاید هم هنوز هم باشه . من هم در حد توانم هزینه کردم ( مالی و جانی ) کسی هم نبود که در این راه نیازموده بی بدیل کمکم کند ... زورم به دنیز عزیز و مهربان بود و آزی جان  ... اینها کمکم بودند و از هر دوشان سپاسگزارم . اینکه قبل از باز کردن وبلاگتان به ام.اس لینک مراجعه میکردین قبول . اما راسته حسینی ، چقدر با ام.اس لینک همکاری داشتین ؟
گفته باشم آبجی ! من ام.اس لینک رو تعطیل نکرده ام . ام.اس لینک مرا تعطیل کرده ... بدون منت به هر شخصی لازم است اعلام کنم برای برخی از ترجمه ها هزینه پرداخت کرده ام . البت که هنوزم حاضرم جهت راه یابی به نتیجه معقول هزینه پرداخت کنم
فرمودین::اما حالا بچه ها رو کجا بفرستیم؟
فرمودین :نمیگید تو این آشفته بازار نت، بچه ها سرگردون میشن؟
فرمودین :اطلاعات غلط به دستشون میرسه
.
فرمودین : خونه امید و پناه ما بچه ام اسی ها چی شده آقا اهری؟

 ما هم سعی خودمان را میکنیم چشم . ... اینرا هم ناگفته نگذرم . دنیز بانو و آزی خاتون همه ترجمه هایش را بدون دریافت حتا شاید یک لبخند ! و عارفانه و صادقانه تقدیم ام.اس لینک میکرد ... زنده باشند و سلامت و پایدار .

۱۳۹۰ آبان ۱۹, پنجشنبه

زعفران ايراني دارويی موثر براي درمان ام اس

جديدترين بررسي هاي دانشمندان حاكي از آن است كه زعفران ايراني مي تواند به درمان بيماري هاي التهاب عصبي مانند ام اس كمك كند.
بايو اسكولار نوشت: 'كريس پاور' محقق دانشگاه آلبرتاي كانادا و مجري اين طرح گفت: تركيبي در زعفران ايراني موسوم به 'كروسين ' وجود دارد كه تاثير محافظتي را در سلول هاي مغزي كشت شده و ديگر مدل هاي بيماري ...ام اس اعمال مي كند. اين ماده از آسيب ديدگي سلول هايي ميلين ساز در مغز پيشگيري مي كند.
ميلين عايق اطراف سلول هاي عصبي است.
ام اس بيماري التهاب سلول هاي عصبي است . در اين بيماري سلول ها اين عايق محافظ را از دست مي دهند و در نهايت تحليل عصبي رخ مي دهد .
پاور خاطر نشان كرد: اگرچه كاربرد زعفران ايراني براي درمان ام اس هنوز در مرحله آزمايش باليني است اما اين يافته ها بسيار هيجان انگيز است.

جامعه تحقيقاتي جهان سالهاست كه مي دانند كروسين از سلول ها در موقعيت هاي خاص محافظت مي كند اما پاور و همكارانش در اين زمينه به تحقيقات بيشتري پرداختند.
اين گروه كشف كرد التهاب و نوع خاصي از استرس سلولي، بسيار به هم مرتبط هستند و به تحليل عصبي و التهاب منجر مي شوند. اين امر موجب مي شود سلول ها، پوشش محافظ خود را در فرايندي موسوم به ميلين زدايي از دست بدهند.
اين پژوهشگران با استفاده از كروسين، التهاب و استرس سلولي را سركوب كردند و توانستند اختلالات عصبي را در مدل هاي آزمايشگاهي و سلول هاي كشت شده مبتلا به ام اس كاهش دهند.
اين محققان مي گويند هنوز سووالات بسياري وجود دارد كه بايد در مورد چگونگي عملكرد كروسين به آنها پاسخ داده شود اما اين پژوهش قابليت بالقوه كروسين را براي درمان بيماري هاي التهاب عصبي مزمن نشان مي دهد .
نتايج اين تحقيقات در نشريه ايمونولوژي* منتشر شده استI

Persian saffron cures multiple sclerosis
________________________________
An active ingredient in the Persian spice saffron may be used to treat diseases involving neuroinflammation, such as multiple sclerosis, according to Medical researchers at the University of Alberta.

"We found there is a compound in saffron, known as crocin, that exerts a protective effect in brain cell cultures and other models of MS. It prevented damage to cells that make myelin in the brain," said researcher Chris Power of the University.

http://articles.timesofindia.indiatimes.com/2011-11-05/health/30363269_1_crocin-myelin-cell

۱۳۹۰ آبان ۱۲, پنجشنبه

از اون حرفا

گوشش به حرف های غیر عاشقانه بدهکار نیست ! باور بفرمائید

از فیس بوک ملعون و مطرود !

۱۳۹۰ آبان ۱۰, سه‌شنبه

حمید و نسترن بی یک عدد آق نیکداد

خالو نسترن و حمید لابراتواری ! (حمید لابو)
دو دهه پیش و یا شاید بیشتر ، اونموقع که در تهران زنده گی میکردیم و مجرد بودیم و حمید و نسترن تازه مزدوج ! شده بودن  و آق نیکدادی در کار نبود . اکثرن مهمونشون بودیم و مزاحمشون ! بعد از سالها دوری و ندیدی و بَدیدی ! نسترن خالو اس ام اس زده به منزلبانو که جمعه میان خونه ما . مام ذوق زده منتظریم که بیایند . وآللآه الان که ساعت چار و یک ربع عصر است میلمان به خوردن ناهار نیامد . آخه اینا خیلی آقا و خانمن . باور بفرمائید

۱۳۹۰ آبان ۹, دوشنبه

همه حرفا مفت نیس

راسته حسینی ...  و تیمچه حَسَنی ...  و اون سر ِ بازار و این سرش !
کلام حق را که ایراد بگیری مطمئن باش خودت ایشکال داری بَبَم جان
*************

به کلاه بغل دستی تان محکم بچسبيد
که بر سرتان نرود


: آتیه نوری

۱۳۹۰ آبان ۷, شنبه

از نعمات باران و برف

 باران و یا برف که میبارد از ویراژهای موتور سیکلتی داخل خیابان و پیاده روها کاهش حضور پیدا میشود .
و
ما میتوانیم مطمئن با شیم که در راه امنی طی طریق میکنیم

۱۳۹۰ آبان ۱, یکشنبه

فلسفه الا کلنگ


فلسفه ی الا کلنگ
اثبات بزرگی کسی ست که
فرو می نشیند تا دیگری
فرصت پرواز را تجربه کند .




: رویا پاکدل

۱۳۹۰ مهر ۲۹, جمعه

قذافی مرد بزرگی بود!

بیائیم باور کنیم که معمر قذافی مرد بزرگی بود . آنکه سر ِ قول و  وعده و عقیده اش میماند مرد و یا زن ِ بزرگیست ! ( دگماتیسم در  این گفتار جایی ندارد . کُشت و کشتار حرف اول را میزند ) خلاف یا نا خَلَف فرقی نمیکند . اینکه در این عکس التماس به ماندنش مینماید معمر ! افکارمان را مینماید ( ببخشین )

پ ن : کاش احمقای انقلابی ،  قذافی رو نمیکشتن . 
پ.ن2 : خیلی لیبیایی شدیم نه ؟  کاستاریکایی و کوبایی نشدیم به تر ! هوگو چاوز ی پیش کش !

صبح جمعه با شما

عکس تزئینیست
به سلامتی همه ی اونایی که مارو همین جوری که هستیم می پسندن  وگرنه بهتر از ما رو که همه دوس دارن
 از: فیس بوک سفلام !

۱۳۹۰ مهر ۲۷, چهارشنبه

هِندل زدن هم کاریست

غیر از دویدن
غیر از دور ماندن ِ از انبساط خاطر
غیر از خواندن و ندیده  شدن هامان
غیر از تسلسل روزها
غیر از تفکر به
کاستی ها
کم کاری ها
...
حلزونها یا
لاک پشتها را
شاهده گریم که
از سرو روان
بالا میروند
و ما هنوز واپس میزنیم


۱۳۹۰ مهر ۲۶, سه‌شنبه

کاش به همخابگی مان احساس مثبتی داشتیم

عشق ِ خاب دارد تا سر ِ شب و از اونجا تا سر ِ صبح ِ فردا و از اونجا بازم تا سر ِ شبی دیگر ! 
فکرش که شروع میکند به کار کردن وا میماند که دوران بازنشسته گی اش را چطور بگذراند . با خواب و یا " بی - و ی " خوابه گی  و در به دری ؟
.
خوردن ماهی بی اُستخان چه لذتی خاهد داشت اُونوخ !

۱۳۹۰ مهر ۲۲, جمعه

پیکان ، ژیان ، یا زانتیا ؟ مسءله این است



جاده اهر به تبریز - سرعت ماشین یکصدو سی کیلومتر نشان میدهد - جاده باز و فراخ خیال ما دراز - ماشینمان زانتیاس و کلی امکاناتش به راس - متین و حواس به جاده ایم - سربالایی نزدیک به تبریز را که میگذریم کفگیرک سرباز را میبنیم که : ( بزن کنار ) . میزنیم کنار ... میگوید مدارک  ( میدهیم ) میگوید بدهید به جناب سروان ( به ماشین پلیس اشاره میکند ) پیاده شده و خدمت جناب سروان که ستوان یک است میرویم . جناب سروان (همون ستوان یک که هنوز به درجه سروانی نرسیده ) نگاهی به برگ بیمه و تصدیق و کارت ماشین انداخته و نه انداخته ، رو به ما میکند و میگوید : سرعتت غیر مجاز بود باید جریمه شوی . جریمه مان میکند بیس هزار تومانی . ... طی طریق میکنیم و وسط راه به منزل بانو عرض میکنم که چرا منبعد پیکان سوار نشویم یا ژیان ، که سرعتش با تابلوهای جاده مان هَمخان هستند و جریمه شاملشان نمیشود . اوشون هم میگوید زانتیا بهتر است اما نباید سرعتت بیشتر از 90 کیلومتر در شب و 110 کیلومتر در روز باشد ... میپرسیم پس چرا زانتیا داشته باشیم  که سرعتش بالای 200 ه ؟ ... وقتی میخاست جوابمان دهد شبکه یک سیما برفک راه میاندازد و سپس برق ها میروند . با گاز کاری نداریم که هم جریمه سازه ( از نظر اتوموبیلی - گاز پدالی ) و هم  گران (ازنظر مصرف خانه گی) . ء ء ء ... راستی امروز جمعه س . پاشیم بریم بیرون بهترتره . البت اینبار با تاکسی تلفنی !

:: کسی میتواند بگوید ماشینهای با سرعت بالا را کجا میشود راننده گی کرد غیر پیست اتومبیل رانی ؟

۱۳۹۰ مهر ۱۸, دوشنبه

سفرمان به خیر نبود . سفرتان به خیر باد

 رستوران هتلی در تایلند / یک روز از هزاران/ نه اهانت نیس!

وارد رستوران هتلی در تایلند میشوی .آنجا برا خوردن صبحانه همه چیز دارد . و همه اش مجانی . تا دل و روده ات اجازه میدهد میتوانی بخوری .  از غذاهای ایرانی گرفته تا غذاهای هندی و بلغاری و چینی و اروپایی و آمریکایی و ... 
میخوریم به اندازه قد و قواره مان!
توریست زیادی اینجا هجوم آورده است ... ناگهان چشممان به تابلویی می افتد که به زبان فارسی نوشته شده است به این مضمون که : لطفن صبحانه را بیرون نبرید !!! برایمان گران می آید . به هیچ زبانی این جمله بر روی دیفار نگاشته نشده است الا فارسی !!!
کَکمان میگزد . عصبانی میشویم ... کوفتمان میشود صبحانه ... یعنی ما فرهنمگان اینقدر پایینه یا تایلندی های نفهم ... جواب را موقعی میگیریم که یک  ایرانی ، پنج شیش تا کره را وقتی داخل جیب کاپشن اش میگذارد می یابیم . میگوییم برادر ! اینجا همش دوربین مدار بسته دارد کلی . این کره ها را نمیتوانی بیرون ببری . قبول میکند و آنها را سر جایش میگذارد . کوفت کوفتمان میشود هم صبحانه و هم سفر به تایلند و هم فرهنگ اختلاس و دزدیمان . 
باید برگردیم . برمیگردیم و به آنهمه فرهنگ والای  از دست رفته مان گریه مان میگیرد 

گفته باشم : فیلم مستند این جنایت و حقارت  هنوز دستمان هست و احتمالن در پستهای بعدی رو کنیم

۱۳۹۰ مهر ۱۷, یکشنبه

خانه ي دوست كجاست؟ / Where is the friend’s house

"خانه دوست كجاست؟" 
در فلق بود كه پرسيد سوار.
آسمان مكثي كرد.
رهگذر شاخه نوري كه به لب داشت به تاريكي شن‌ها بخشيد
و به انگشت نشان داد سپيداري و گفت:
نرسيده به درخت،
كوچه باغي است كه از خواب خدا سبزتر است
و در آن عشق به اندازه پرهاي صداقت آبي است
مي‌روي تا ته آن كوچه كه از پشت بلوغ، سر به در مي‌آرد،
پس به سمت گل تنهايي مي‌پيچي،
دو قدم مانده به گل،
پاي فواره جاويد اساطير زمين مي‌ماني
و تو را ترسي شفاف فرا مي‌گيرد.
در صميميت سيال فضا، خش‌خشي مي‌شنوي:
كودكي مي‌بيني
رفته از كاج بلندي بالا، جوجه بردارد از لانه نور
و از او مي‌پرسي
خانه دوست كجاست."


مرتبط : یک بچه مدرسه‌ای متوجه می‌شود که دفتر دوستش را به اشتباه برداشته‌است. بنابر این از خانه بیرون می‌رود تا او را پیدا کند و دفتر را به او پس دهد، اما راه دشوار و درازی در پیش است و فرصت اندک
مرتبط II : فیلمی نسبتن قدیمی اما بسیار عالی از عباس کیا رستمی که من ِ قدیمی هنوزم عاشقشم .
مرتبط III: مثل "باشو غریبه کوچک " بهرام بیضایی و بازی زیبای سوسن تسلیمی با پسر نازنینی به نام باشو . خلاصه داستان ِ این یکی اینکه :
باشو به دنبال بمباران هوايي و كشته شدن پدر و مادرش به درون كاميوني مي پرد و از زادگاهش، جنوب، مي گريزد. وقتي چادر بار كاميون را كنار مي زند خود را در شمال مي بيند. باشو به مزرعه زني به نام «نايي» پناه مي برد. نايي در غيبت شوهر، كه به جنگ رفته است، مزرعه را اداره مي كند. زن به زبان غليظ گيلكي تكلم مي كند و باشو به زبان عربي. عليرغم آنكه آنها حرف يكديگر را نمي فهمند رفته رفته رابطه عاطفي ميان آن دو برقرار مي شود. نايي نامه هايي به شوهر مي نويسد و برخلاف نظر او باشو را به عنوان فرزند خانواده مي پذيرد. پسرك در كارهاي خانه و مزرعه به زن كمك مي كند. مدتي بعد مرد كه دست راستش قطع شده، بازمي گردد و حضور باشو را در جمع خانواده مي پذيرد.
دانلود فیلم باشو

۱۳۹۰ مهر ۱۵, جمعه

ده سوال از رجب طیب اردوغان نخست وزیر ترکیه -برگرفته از مجله ی تایم، شماره ی 10 اکتبر 2011

این را هم داشته باشیم فعلن

نخست وزیر ترکیه با موضع گیری هایش و با سیاست های اجرایی موفق اش نه تنها ترکیه را بسرعت به پیش برده، بلکه دارد ستاره ی سیاستمداران شرق می شود. در این جا او به ده سوال مجله تایمز در مورد شناسایی کشور فلسطین، اسرائیل و دیکتاتوری بشار اسد پاسخ می دهد:
س – به نظر شما طرح به رسمیت شناختن کشور فلسطینی مستقل در سازمان ملل متحد چگونه بود؟
ج – کاری که لازم است شورای امنیت انجام دهد پاسخ مثبت به درخواست مشروع مردم فلسطین است. اگر بحث دیگری در حال حاضر مورد نیاز باشد، باید بین دوکشور صورت گیرد.
س – شما برای نتیجه بخش بودن مذاکرات صلح چه می کردید؟
ج – شورای امنیت سازمان ملل متحد تا کنون بیش از 89 قطعنامه در مورد تحریم اسرائیل صادرکرده است، اما هیچکدام از آن ها عملی نشده است. هرگاه پای کشورهای دیگر درمیان است شما به آسانی تحریم هارا اعمال می کنید. درمورد اسرائیل چه اتفاقی می افتد؟ اگر این تحریم ها اعمال شده بود مذاکرات صلح اسرائیل و فلسطین مدت ها پیش به نتیجه رسیده بود.
س – کشته شدن 9 فعال در کشتی ماوی مرمره که توسط ارتش اسرائیل پیش از رسیدن به نوار غزه در سال 2010 متوقف شد، ضربه شدیدی به روابط اسرائیل و ترکیه زد. برای بهبود این روابط چه باید کرد؟
ج – تا زمانیکه اسرائیل برای کشتن این 9 شهروند ترکیه عذرخواهی نکند، تا زمانیکه غرامت به بازماندگان آن ها پرداخت نکند و تازمانی که به تحریم غزه ادامه دهد، روابط دوکشور هرگز عادی نخواهد شد.
س – بسیاری از ملت های عرب که اخیراً دیکتاتورهای دیرسال را برانداخته اند نگاهی به الگوی حکومتی ترکیه دارند. آیا کمک شما به آن ها درمعرض همان انتقاد هایی که آمریکا در هنگام گفت و گو از دموکراسی با آن روبروست، نخواهد بود؟
ج – آگر از ما کمک بخواهند ما دریغ نخواهیم کرد اما هیچ قصدی در صدور نظام خود نداریم.
س – بنظر می رسد ارتباط شما با اسد رئیس جمهور سوریه به هم خورده است؟
ج - غیر ممکن است بتوانم دوستی خودرا با آدم هایی حفظ کنم که متهم به رهبری حمله به مردم خود و آتش باری به سوی آن ها با تانک هستند.
س – آیا در سال های اخیر تغییراتی در روابط آمریکا و ترکیه پیش آمده است؟
ج – روابط به ویژه میان ما و اوباما همیشه بسیار مثبت بوده است.
س – در مورد اسرائیل هم همینطور؟
ج – در برخی موارد ما موافقیم که مخالف هم فکر کنیم.
س – برای شکستن بن بست میان ایران و آمریکا چه توصیه ای به آن ها دارید؟
ج – گرچه ایران چنگ افزار هسته ای ندارد شما فقط فرض می کنید که آن ها چنین توانایی را دارند و ازابتدا سعی می کنید آن هارا متوقف کنید. و بگذارید بپرسم: آیا اسرائیل مورد تهدید است یا کشورهای نزدیک اسرائیل؟ و این اسرائیل است که دارای جنگ افزارهای هسته ایست.
س – ولی شما همین تازگی ها موافقت کردید رادارهای ناتو در ترکیه نصب شود که به وضوح برای مقابله با ایران است ؟
ج – نصب این رادارها جزئی از تعهدات در چهارچوب پیمان ناتوست. همین چند دقیقه پیش داشتم با رئیس جمهور احمدی نژاد صحبت می کردم و او حتی اشاره ای نیز به این موضوع نکرد.
س – آیا پرونده عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا بسته شده است؟
ج – ما هنوز هم مصمم هستیم زیرا هیچ رهبری در اتحادیه اروپا ابدی نخواهد بود. هرچه زمان می گذرد ترکیه قوی تر می شود و این درحالی است که وضعیت بسیاری از کشورهای اروپایی را می بینید.
 
باز برگرفته ترجمه شده  از نق نقو

رضازاده هم رضازاده های قدیم

یک تصویر پائیزی از حیاط خودِ خودمان - تقه به تصویر زنید لطفن
چند روزیست که حمله وحشیانه ای از طرف جناب عزرائیل به محله ما انجام پذیرفته . کوچه مان غلغله اس.  ظرف یک ماه داخل کوچه مان چار نفر را روحشان قبض کرده این جناب ! از کار و بار اوفتادیم . رفتن ِ به  این تعذیه و آن یکی تعذیه دیگر شده کارمان.  هی فاتحه خواندیم و صلوات فرستادیم که این نیمه آمرزیدگان را هول هولکی بفرستیم بهشت و حتا بازور بازوی " داداشی مرحوم و چند منظوره "  . آدمای بزرگواری را هم توی محله انتخاب میکنه حاجی ! کساییکه یا ساده وارند و یا صداقت ِ زیست دارند و یا مهربان و قابل احترامند . از این مقوله همین بس که " محسن رضازاده " که کویمان نیز بنا به دادن سه شهید از خانواده ایشان به نامشان است از دولت  امتناع ورزید از برای گرفتن ماشین پیکان . عجیب رضازاده ای از دستمان رف . روحش شاد

پ.ن : روح فرخنده خاتون قوامی و حاجی نظری هم به خیر 

۱۳۹۰ مهر ۴, دوشنبه

جای عشاقی که زیر بارون میخان راه بروند خالی

یَک روز از اتمام کارای اساسی بنایی ام  در ته حیاط نمانده بود - است . اَد چنان صدای بارونی  ساعت چار صبح اینجا بلند شد  و منو از خاب نازم پروند که به بخت و شانس و اقبال خودم که نه ! به بخت و شانس  شور کیسه های گچ و سیمان زیر بارون مونده غصه میخورم که تا صبحی هم من سرکار میمونم و هم ایشون سنگ  تموم میذارن به سنگ شدنشان. 
عجب شُرشُر بارونی ! ... جای عشاقی که همیشه دوس داشتن زیر بارون راه بروند خالی . حالا ما به کنار . خابمان چنان پرید که گویا کسی ش.اش.یده باشد توی تخت خابمان آنهم از نوع حسابی اش .

۱۳۹۰ مهر ۳, یکشنبه

از موهبت های سیاره زمین

میپذیری رعایت کنی . میپذیری دندان رو جیگر بذاری . میپذیری یا نمیپذیری که زندگی و یا زنده گانی چگونه میتواند ایده آل باشد یا نباشد ؟ ایراد دارد جایی بروند این جوانان ملمکت که برادرهای  دیگرمان دوستش نداشته باشند ؟! ایراد داریم به چاقو کشی سرخیابان ایراد بگیریم . ایراد داریم دزدی را تقبیح کنیم ( یا ایراد جای دیگریست ) منظورمان اختلاس و خلاصه اش نبود. ایراد داریم از ناموسمان حمایت و یا دفاع کنیم . ایراد داریم فوکُل دار بشویم و حتا نشویم . این آخری را "معاملین" میتوانند مردود اعلام کنند . جز کسانیکه دوس دارن اینجوری زندگی کنند . بحث سرِ هیچ فوکُلی نیست ! زنانه و مردانه اش پیشکش ...
منظور اینکه : امروز مثل یک کارگر نواکش ، کلی فرگون رانی کرده و کلی شن و ماسه ریختم داخل حیاط . استا سیمانکار ازم پرسید قبلن کارگر نبودین ؟ گفتم نه واللآه . گفت خیلی خوب کار میکنی . گفت: رفیقم حساب کنم برا کارگریت.؟ گفتم کارگری میکنم . جثه ام اگر قدش میرسد منو مقبول حساب کن . حتا دندان شکنی هم میکنیم .
پی نوشت : قبلن شاگرد هیچ دندانکشی نبودم به واللآه .

۱۳۹۰ شهریور ۲۸, دوشنبه

نامه افشاگرانه فیس بوکی که خاستم مخفی نماند . ضمنن گریسکاری وبلاگمان هم بشود . ای دایی رو عشقه

سلامون علیکم بما صَبَرتُم
از اهر سیتی به نیویورک
امروز عصری سرکارم بودم که دیدم اَبی داداش اومد و گفت چشم سولی. .. تبخال درآورده! شما که باهاش در ارتباطی بگو از اینا استفاده کنه درست میشه . اگه نتونستی تماس بگیری بگو خودم زنگ بزنم . گفتم ایشآالآه تماس میگیرم و قبول زحمت کردم (آیکون چشمک) 
اصل و عین نسخه به شرح زیر است:
علاج تبخال با گیاه درمانی 
باید از مصرف نمک و غذاهای نمکدار جدن پرهیز کنید. از آبلیموی تازه،آب انگور تازه ،آب سیب درختی و دم کرده آویشن شیرازی ،استفاده کنید . برای درمان تبخال نیز روزی سه مرتبه از آب چوبکِ آبی ( چوبک آبی رنگ ها نه چوبک رنگای دیگه - که طریقه مصرف اش را اَبی داداش بعدن به من و من به شما خواهم گفت - و همچنین از پماد پنیسیلین روی زخم بمالید . و روزی دو عدد آسپرین میل کنید . صبح و ظهر یک قاشق سوپخوری گل گاو زبان دم کرده و نوش جان کنید . بر طرف میشود انشالله . خدا را همیشه در نظر داشته باشید .
----------
سفارش کردند هر کدوم از اینها در اونجا نبود بگه من تهیه میکنم و بطریق پست میفرستم
با مهر صادق - سلام برسون و تندی جواب بده تا من به اوشون بگم . با آرزوی سلامتیتان

۱۳۹۰ شهریور ۲۵, جمعه

خیلی حرف بود تا بزنیم ! نمیزنیم

woooooooooooooow
میخام یه ماشین بخرم اما نمیدانم چی بخرم ؟ حدودای سی م.ی.ل.ی.و.ن . پژو sw- 207 ایده آلم بود . موجود نبود در ایران ! گفتند در حال تحریم هستیم . عمرمان میگذرد و ما هنوز بخاطرشان!!! تاوان پس میدهیم . راستی مان شده ما نسل سوخته ، کی زندگی خواهیم کرد ؟
شلاق خوردن ها را چه کنیم اونوخ !
بازی های وبلاگی را چه ؟
سالگرد وبلاگستان را به همچنین !
ای دَمتان گرم اسد و بیلی و صادق جم
...........
مینویسیم منبعد . قربان دان !

۱۳۸۹ بهمن ۱۰, یکشنبه

تا سلامی دیگر بدرود !

من گنگ خواب ديده ام و عالم همه كر 
من عاجزم ز گفتن و خلق از شنيدنش

مهندس عمران


تقه بر روی تصویر کنید اجرش چند برابر میشود
صبح شنبه ای که از خواب بیدار میشویم و صفایی به سر و صورتمان میدهیم  و دوشی گرفته و از حمام  به بیرون مشرف شده ، ملاحظه میفرمائیم که منزلبانو هم بیدار شده و بساط صبحانه حاضر است ، الا نان داغ و تخم مرغ که از نواقصات آن است  . 
میفرمایند : نان داغ و تخم مرغ میخرید؟  این جمله را طوری بیان میکنند که دلمان کباب میشود . لباس گرم پوشیده و عازم میشویم . اول تر از نان ، به دنبال تخم مرغ میرویم . ساعت حدودای هفت و نیم صبح است .
وارد سوپرمارکت دوستمان میشویم . هوا گرگ و میش است . رامین در مغازه س با یکی از شاگرد مغازه شون . 
بعد از سلام و احوالپرسی خواسته مان را به عرض آق رامین ( مهندس عمران ) میرسانیم . تخم مرغمان را خریده راهی نانوایی میشویم . نانوایی خلوت است . چند دانه ای لواش میگیریم و سوار ماشین میشویم .
در طول مسیر هی با خودمان کلنجار میرویم : واقعن که ! مهندس عمران و سوپرمارکتی ! 


پ.ن : ظهری از محل کار که به خانه برمیگشتم به مهندس گفتم میخواهم در باره شما چیزی در وبلاگم بنویسم. پرسیدند چی ؟ گفتم آنرا خودم هم فعلن نمیدانم ! فقط اجازه بده عکست را بگیرم و بگذارم آنجا . خیلی ساده و راحت گفت باشه . ما هم با موبایلمان  انداختیمش .

۱۳۸۹ بهمن ۸, جمعه

سرما خورده گی از نوع اهری !


سرما خورده بودیم
رفتیم دکتر
دوا داد
آنها را خوردیم
خوب شدیم
اما
از غذا خوردن افتادیم
ضعف کردیم
عرق ریز شدیم
دوباره دکتر رفتیم
باز هم دوا داد
خوردیم
البته غصه را اینبار !

۱۳۸۹ بهمن ۱, جمعه

آنها که احمقانه فکر میکنند

بعضی ها فکر میکنند خیلی گرانند !
به نظرم تراوشات مغزی شان ایراد باید داشته باشد .
همه کس همه چیز را میفهمند . حالا مثقالی و یا گِرَمی پائین و یا بالا
سوء ِ تفاهم نشود ! با شما دوست عزیز نبودم . قصه مربوط میشود به بعضیها که فکر میکنند خیلی گرانند !

۱۳۸۹ دی ۲۹, چهارشنبه

علی بزرگه و حوض اش

بچه نیس اما سیر دورانش آنطوریست . تابستونا واکسی است  و زمستونا فروشنده پفک و بیسکویت و ساندیس و نوقا و ...  با فرغونش .  پدر مرحومش دندانساز بود . آدم ساده و خوبی بود شادروان . علی عمل جراحی باز قلبی کرده . ( بای پس ) .  و متاسفانه همیشه سیگار به دست و دهن دارد .
ایشان دوتا تصویر سیاه و سفید ِ بریده شده از روزنامه یا مجله را که چسبانده اند به کیف نئوپانی اش ! را حتا با دریافت چهل هزار تومان از همسایگان که یکی از عکسهای چارلی چاپلینش را بر دارند حاضر نشد بفروشد . میگویم کاش از نواده گان چارلی  کسی پیدا میشد که از ایشان حمایت میکرد . تازه ! عکس "بروس لی" اش هم را به هیچ قیمت نمیفروشد .

بر روی تصاویر اگر تقه بزنید آنرا در سایز بزرگ مشاهده خواهید کرد
تصویری که علی به چهل هزار تومان هم نفروخت

۱۳۸۹ دی ۲۷, دوشنبه

شکولاکس !

این یک داستان کوچیک و جالب و در عین حال خیالیست ! رشوه هم کاریست

نزديكي‌هاي ساعت ٩ صبح بود كه تقريبا همه اعضاي گمرك خرمشهر براي بازكردن و تفتيش چند صندوق چوبي بزرگ خوش ظاهر كه از آمريكا آمده بود گرد يكديگر جمع شدند.
پيشخدمت‌ها با تيشه و تبر به كندن ميخ و تخته‌هاي روي جعبه مشغول شدند و پس از آن كه پوشال روي صندوق‌ها را پس زدند بوي خوشي برخاست كه همه مطمئن شدند صندوق‌ها محتوي شكلات مي‌باشند.
طبق معمول در يك قوطي باز شد و يكي از كارمندان براي خود و رفقايش از آن شكلات‌ها مقداري برداشت. طعم و مزه شكلات‌ها نيش‌ها را باز كرد و دهن همه به جنبش افتاد و متعاقب آن چندين بسته ديگر مورد ناخنك حضرات از رئيس گرفته تا مامورين جزو اداره قرار گرفت و گذشته از آن هر يك از اعضا چندين بسته نيز براي اهل بيت خود كنار گذاشتند كه موقع ظهر با خود ببرند!
 يك ساعت بعد صندوق‌ها ميخكوب و براي تحويل شدن به صاحب جنس آماده بود و كارمندان نيز در پشت ميزهاي خود مشغول كار شدند ولي گاهگاهي صداي زنگ بلند ميشد و كارمندان به پيشخدمت‌ها ارد آب خوردن مي‌دادند.
 لحظه به لحظه مرض عطش در عمارت گمرك شدت يافت و به فاصله نيم ساعت بشكه حلبي بزرگ عمارت گمرك خالي و دوباره پر از آب شد ولي تشنگي كارمندان از بين نرفت! رئيس خواست به منزل جيم شود ديد معاون اداره تقاضاي دو ساعت مرخصي كرده و ساير اعضا نيز هر كدام به بهانه‌اي طلب مرخصي نموده و قصد خروج را دارند.
 ناچار در جاي خود باقي ماند.
 صداي قار و قور شكم اعضاي دله گمرك از هر طرف بلند بود و در عرض چند دقيقه هجوم عمومي به طرف مستراح شروع شد ولي بدبختانه يا خوشبختانه عمارت گمرك بيش از يك آبريزگاه گلي و يك آفتابه حلبي نداشت. لحظه به لحظه مراجعه كنندگان مستراح زيادتر شد و بعد از يك ربع هيچكس در اتاق‌ها ديده نميشد. همه براي رفتن به مستراح از سروكول هم بالا مي‌رفتند. فراش، انديكاتور نويس، بازرس، هيچكدام طاقت يك دقيقه انتظار را نداشتند. هر كس هم كه داخل جايي بود به اين زودي‌ها كارش تمام نميشد به همين جهت هر كس داخل ميشد يك فصل فحش از بيروني‌ها مي‌شنيد تا كارش تمام شود و بيرون بيايد.
جناب رئيس به گمان اين كه آنجا هم تك و توش بر مي‌دارد با طمطراق عازم شد ولي احدي ملاحظه او را نكرد. كم كم صداي او هم بلند شد كه: منتظر خدمتتان مي‌كنم، به بندرعباس انتقالتان مي‌دهد، حمال‌ها، فلان فلان شده‌ها، چرا ملاحظه رئيس و مرئوسي را نمي‌كنيد؟
ولي هيچكدام از اين حرف‌ها و تعارف‌ها اثري نداشت! در اين گيرودار رئيس بيچاره دفعتا متوجه خود شد و ديد كه شلوار خود را مظفرانه كثيف كرده است! خواست به گوشه‌اي برود و شلوار خود را عوض كند كه ناگهان اتومبيل شيك آخرين سيستمي جلوي عمارت گمرك ترمز كرد و يكي از بازرس‌هاي معروف گمرك جنوب كه مامور سركشي گمرك خرمشهر بود پياده شد. 
اولين چيزي كه نظر او را به خود جلب كرد اين بود كه در گزارش خود بنويسد: نبودن پاسبان جلوي عمارت .... از پله‌ها بالا رفت، هيچكدام از اعضا را نديد. از درون اتاق‌ها هم صداي نفس‌كشي شنيده نميشد. بدبخت با عصبانيت به طرف اتاق رئيس رفت. رئيس بدبخت از مشاهده بازرس خود را باخت و رنگ از رويش پريد و از اين كه به علت اشكالات فني! نمي‌توانست از جا بلند شده و تعارف بكند بي‌اندازه شرمگين شد با اين حال با لكنت زبان خير مقدمي گفت و اضافه نمود كه به علت رماتيسم و درد پا قادر به تكان خوردن نيستم و بعد هم زنك زد تا فراش آمده و براي مهمان تازه وارد چاي و شيريني بياورد ولي هيچكس در راه‌روهاي عمارت وجود نداشت تا به زنگ رئيس پاسخ دهد!
 بازرس در حالي كه از اين قضيه در فكر فرو رفته بود چند دور با عصبانيت طول اطاق‌ها را طي نمود و در اين اثنا يك مرتبه چشمش از پنجره به بيرون افتاد و از مشاهده هجوم اعضا و معاون گمرك به مستراح بي‌اختيار خنده‌اش گرفت. مخصوصا چندنفري كه طاقت نياورده و دولادولا در گوشه‌هاي حيات، پشت درخت‌‌هاي نخل مشغول! شده بودند، توجهش را بيشتر جلب كرده و بر تعجبش افزوده بود! بوي تعفن گيج كننده‌اي فضاي گمرك را معطر ساخته بود!
تمام اين جريانات كه باعث رسوايي كارمندان گمرك گرديده بود شاهكار يك جوان ارمني بود كه مرتبا از آمريكا شيريني و شكلات وارد مي‌كرد و چون هر دفعه بيش از نصف هر صندوق را آقايان محض تبرك! مي‌چشيدند و طبق معمول هيچ مرجعي هم براي شكايت نداشت، حقه‌اي به كار زده و يك بار سفارش داده بود كه براي او شكولاكس يعني شكلات مسهل بفرستند و به طريقي كه ملاحظه شد به بهترين وجهي انتقام خود را از شكم‌هاي دله كارمندان گمرك خرمشهر گرفت!

این یک ایمیل وارده س - ممنون آقای حسینی

۱۳۸۹ دی ۲۶, یکشنبه

رحيم مشايي اعلام كرد : تاسيس بزرگ‌ترين مجموعه پزشكي دنيا در كيش


آغا قربانتان گردم ! چرا در جزیره کیش ؟ جا قحطی بود ؟ یا آنجا هم مساحت و هم جماعت اش  اندازه کلانشهرهاس و در دسترس عموم . گیریم که تاسیس کردید چنین مکانی را . دستدان درد نکند . فکر نکردید آغا کی بره اینهمه راه را !
شما بفرمائید . ما که کاره ای نیستیم .

















پی نوشت : بُرد فوتبال ایران در مقابل کره شمالی ، آی بهمان چسبید . آی چسبید . این بُرد را به همه ملت ایران تبریک عرض میکنم قد و اندازه خودم .
چه میکنند این اردبیلی ها













درود بر همه بازیکنان و زحمتکشان تیم ملی فوتبال ایران . گرچه ما از کار و بارمان بخاطر تماشای این بازی باز ماندیم . ولی حال کردیم ها . هال و پذیرایی یکجا !

۱۳۸۹ دی ۲۴, جمعه

برای انجام یک معامله کوچولو ، فردا صبح و در اول وقت تهرانم

خریدارم اساسی ! شما را نمیدانم . فردا اول ِ صبح تهرانم .باور نمیکنید ؟ بیائید میدان آزادی - خروجی فرودگاه مهرآباد . خودم نخواستم با هلیکوپترم بیام . باور بفرمائید . با قبول زحمت بروید ادامه مطلب . اینجوری حالش بیشتر است .


پس نوشت : نمیدانم چرا بلاگر تاریخهای وبلاگم را قاط فرموده . مثلن پست آخرین مطلبم میره لای مای پستهای چند هفته قبل . یک بزرگ تقدیم بیننده گان و شنونده گان عزیز ! حالا بیا پست جدید خودت را پیدا کن . تاریخش را تنظیم کن . و هزار تا مصیبت دیگه . آقا ! کُره ما از بچه گی دُم نداشت . به همین ساده گی و رها !
رها را گفتم  و به  یاد این رها افتادم . خانم محجبه و با معرفتیس . و متاسفانه قالب وبلاگش با لینک دانی بلاگر همخوان نیست .


بر روی تصویر تقه بزنید لطفن

غلامرضا رضايي پس از به ثمر رساندن گل خود در مقابل تیم عراق ، از ابراز شادي خودداري کرد و گل خود را به بازماندگان سانحه هوايي اروميه تقديم کرد.


هزار و صدها آفرین به غلامرضا رضایی ، آفرین به بچه های تیم ملی فوتبال ایران ، آفرین به علی دایی ، آفرین به افشین قطبی 

سايت باشگاه پرسپوليس پس از تمرين امروز صبح اين تيم گفتگويي را با سرمربي سرخپوشان انجام داده كه در زير مي‌خوانيد.
* در بازي روز گذشته تيم ملي ايران برابر عراق به پيروزي رسيد، اين ديدار را چطور ديديد؟
- من در لحظه پخش ديدار در پرواز بازگشت از زوريخ به تهران بودم و متاسفانه بازي را نديدم ولي بايستي اين برد را به مردم خوب کشورمان تبريگ بگويم. به اميد خدا تيم ملي بتواند در ادامه بازي ها نيز موفق عمل کند. آرزوي قلبي همه ما اين است که تيم ملي بتواند نتايج خوبي بگيرد و قهرمان جام ملت هاي آسيا شود. کل فوتبال ما به موفقيت تيم ملي احتياج دارد.
*غلامرضا رضايي پس از به ثمر رساندن گل خود از ابراز شادي خودداري کرد و گل خود را به بازماندگان سانحه هوايي اروميه تقديم کرد.
- به شخصه وظيفه خود مي دانم به بازماندگان سانحه هوايي اروميه تسليت بگويم. به نظر من غلامرضا هم حرکت بسيار زيبايي انجام داد و نشان داده که دلش هميشه با مردم کشورش است.
*شما در جلسه انتخاب بهترين بازيکن جهان شرکت کرديد، راي شما يه کدام بازيکن بود؟
- من پيش از حضور در اين جلسه راي خود را داده بودم. من چون شخصا به مسي علاقه دارم به اين بازيکن راي دادم.
*در حاشيه اين جلسه ملاقاتي با بزرگان جهان فوتبال داشتيد؟
- ملاقات خاصي نبود. همان گفت و گوهايي که هميشه در چنين جلساتي رخ مي دهد. همه بزرگان فوتبال دنيا، تمام کساني که تا به جال به اين افتخار رسيده اند و الان بازنشسته شده‌اند و نفراتي که کانديد دريافت جايزه بهترين هاي سال 2010 شده بودند، حضور داشتند. 
منبع : ایسنا
وآللآه و به علی من خودم به شخصه استقلالی ام ! اما علی دایی را دوس دارم
 گفته باشم : از دیروز تواریخ "بلاگر" بهم خورده است !

۱۳۸۹ دی ۲۲, چهارشنبه

روز نگار

میگذرانیم شب ها و روز هایمان را نیز .
به همینجوری !
خام بُدیم . پخته شدیم. سوختیم .

۱۳۸۹ دی ۲۰, دوشنبه

با عرض تسلیت به خانواده و بازماندگان همه کشته شده گان پرواز بویینگ 727 به شماره پرواز 277 در مسیر تهران - ارومیه

 اهری ها هم خاک بر سر شدند !
وقتی بیشتر زبانم میگیرد که میبینم دو تا از کشته شده گان  ، همشهریمان هستند . یکی خانم مهوش صفوی و دیگری همسر ایشان  آقای محمد علی اکبرپور ریحانی ( که خبرگزاری ایسنا ) نام ایشان را "محمدعلی ریحانی فر" اعلام کرده است . داغ بیشتر بر دلم مینشیند . ایشان مهندس بودند و ساکن ارومیه . تازه عمل قلب انجام داده بودند . گویا خانمشان هم بنوعی  به بیماری خاص دچار بوده بودند . ادامه نمیدهم . دلم کباب شد .

پی نوشت : نشانه های سوء مدیریت در وزارت راه، بوئینگ حادثه دیده ارومیه قبلا هم به زمین خورده بود


اولین برف و کادوی سر صبحی منزلبانو

صبح شده است . صبحانه حاضر است . منزلبانو مرا بیدار میکند . نمیدانم که برف باریده است . از جایم که بلند میشوم پای تخت و روی یک سینی گلدار میدانید چی دیدم . ها نمیدانید که . بروید ادامه مطلب و کادوی سرصبحی منزلبانو رو مشاهده فرمایید .

کادوی بامزه ایست ، نه ؟ دستش درد نکند .

روتصویر تقه بفرمایید لطفن
روی تصویرتقه بزنید تا در سایز بزرگتر مشاهده فرمایید


۱۳۸۹ دی ۱۷, جمعه

من چقدر تنهام !

از دیشب که آصف رفت تبریز خانه عمه اش که امروز( ظهر جمعه )  امتحان بدهد بدجوری احساس دلتنگی و تنهایی میکنم . تا الان نمیدانستم این پدر سوخته را چقدر دوستش دارم .

۱۳۸۹ دی ۱۴, سه‌شنبه

قار قار کلاغ

دارد به من اشاره میکند
درخت نازنینی که دل سپرده است به یادِ باد پائیزی
فکر میکند : کلاغ آزاد است
فکر میکند : الاغ میتواند سرود صبح بخواند هر سرِ صبح
فکر میکند : سیب قرمز همیشه موجود است
یا شاید
آب روان
که بر دهکده شان سربزند هر روز
جاری میماند


۱۳۸۹ دی ۱۳, دوشنبه

من به این نوع خبررسانی شدیدن اعتراض دارم

برای دیدن اصل خبر بر روی تصویر کلیک کنید



کسی نیست از ایشان بپرسد منظورشان بیماری ام.اس است یا "ای.ال.اس" ، چون حقیر تاکنون نام بیماریی بنام "آ .ام.اس "را نشنیده بودم . تازه بیماری ام.اس کشنده نیست و هستند کسانیکه بالای بیش از ده بیست سال با این بیماری دست به گریبانند  و زنده اند و قبراق .  اگر یک سوتیست ، تندی این خبر را از سایتشان بردارند و اگر گیریم هم که درست باشد! که نیست  ، اینکه اعلام کنند فلان بیماری ظرف چند ماه  و یا در همین چند سال آینده نزدیک آنان را خواهد کشت عین ندانم کاری , و بی مسئولیتی و نادانی آن خبرگزاریست . حالا اگر فارس حرفی رو زده و با این احتساب که خبره اینکار نیست .سلامت نیوز چرا چنین کاری را کرده ، الله اعلم

کشتید بچه مردم را که !  البته  اینبار با نام سلامت نیوز و خبرگزاری فارس

دوستان در صورت اعتراض به این نوع خبررسانی لینک دهند . هم ثواب دارد و هم صواب است به جان خودم 
پی نوشت : ما که هرچقدر در گوگل و ویکی پدیا جستجو کردیم همچی بیماری را نیافتیم 

پ.پ نوشت : چاکر همه دوستانی هستم که یاریمان کردند 
از جمله : یک پزشک دالغا - سیب پزشکی - مرا آفرید آنکه دوستم داشت - من نوشته ها - یوخا - همدم روح - من و ام.اس
البت که گاهی سکوت دوستان هم  کاریست !
----------------------
پی نوشت بعد از ظهرپنجشنبه ای : خبرگزاری فارس آقایی فرمود و تغییراتی اساسی در اصل و تیتر خبر مربوطه داد !! و بیماری ام.اس را به بیماری ای.ال.اس تغییر داد . ولی باز هم بر اعتراض خودم پایبندم . چرا ؟ چونکه این رسمش نیست مثلن دکتری در یک رسانه عمومی اعلام کند که فلان بیمار کی میمیرد . این عین نامردیست و نه از نظر شرع و عرف که از نظر انسانی کاری قبیح و زننده است . بنظرم پخش کردن چنین اخباری امید  به زندگی حتا بقول شما محدودشان  را از این بیماران میگیرد و خوبیت ندارد برادران . دارد ؟ لطفن و به احترام این جماعت بیمار و خانواده شان و با قبول زحمت اون خبر کذا را از سایتتان حذف کنید . آسمان که بر زمین نمی آید ! حالا هی بگویید ازمان انتقاد کنید و پیشنهاد دهید .

۱۳۸۹ دی ۱۲, یکشنبه

" آینالو " قسمتی از بهشت ارسباران

ببینید تصاویری از منطقه ارسباران را . من یک عکس زیبایش را برایتان به نمایش میگذارم . اگر دوست داشتید بروید و مطالب دل نوشته های  چند دانشجو در مورد ارسباران  را  در وبلاگشان دید بزنید . عکسهای جالب و دیدنی دیگری هم در این وبلاگ و حتا در اینترنت هست که لینکش کنیم 

 دیدی برادر ! انسانها جایی برای ما قائل نیستند ، آخ برادرم . بازم  گریه کنیم